عبارت کلیشه ای سوگیری احساس برتری :
من با بقیه فرق دارم. من نسبت به دیگران منطقی تر و با وجدان ترم.
افراد خیلی کمی ممکن است چنین اعتقادی را بلند بلند و در مقابل سایرین بیان کنند، چون بیان کردن آن خودخواهانه به نظر می رسد؛ اما بنا بر تعداد زیادی از نظر سنجی ها و پژوهش ها مشخص شده است که وقتی از افراد خواسته می شود تا خود را با دیگران مقایسه کنند، اغلب اعتقاد دارند از دیگران برترند.
سوگیری احساس برتری معادل خطای دید است؛ زیرا ما نمی توانیم اشتباهات و بی منطقی های خودمان را ببینیم، اما همین ویژگی ها را به راحتی تشخیص می دهیم. برای مثال به دلیل سوگیری احساس برتری، به سادگی معتقدیم افرادی که به جناح سیاسی یا خط فکری مقابل ما گرایش دارند بی منطق اند، ولی همفکران ما براساس اصول عقلانی گرایش خود را انتخاب کرده اند.
به طور مشابه افراد خیلی کمی هستند که حاضر به اعتراف درباره این موضوع باشند که پیشرفت شغلی شان از طریق تن دادن به فریب کاری و نردبان کردن سایرین بوده است یا مثلا به دلیل زیرکی و نگاه استراتژیک خود به این جایگاه رسیده اند. ما هرچه را به دست آورده ایم حاصل سخت کوشی و استعداد خود مان می دانیم، اما وقتی نوبت به دیگران می رسد، پیشرفت آن ها را به دغل بودنشان ربط می دهیم. این به ما اجازه می دهد تا هرآنچه را انجام می دهیم توجیه کنیم، فارغ از اینکه نتیجه چیست. به دلیل همین سوگیری احساس برتری، در دوران تحصیل با افتخار می گفتیم که نمره 20 را گرفتیم، ولی معلم یا استاد به من نمره 15 داد!
ما کشش فوق العاده ای داریم به اینکه خودمان را فردی منطقی، شرافتمند و اخلاقی تصور کنیم. این ها ویژگی هایی است که در جامعه ترویج می شود. در نتیجه اگر خلاف این ها را به نمایش بگذاریم، خود را در خطرسرزنش دیگران قرار می دهیم. اگر این ها واقعیت داشت و مردم دنیا منطقی و اخلاقی بودند، دنیا آکنده از خیر و آرامش بود؛ ولی ما از واقعیت خبر داریم، در نتیجه خیلی از ما، شاید همه مان، فقط خودمان را گول می زنیم. تعقل و اخلاق گرایی ویژگی هایی هستند که با آگاهی و سخت کوشی حاصل می شوند. این ها خصوصیاتی ذاتی نیستند، بلکه نیازمند نوعی بلوغ و رشد یافتگی اند که طی یک فرآیند زمان دار اتفاق می افتد.
پرسش کلیدی برای بررسی این سو گیری احساس برتری درخودتان را اینگونه مطرح کنید:
موقعیتی را که در حال حاضر در آن قرار دارم، چه موقعیت شغلی یا زندگی اجتماعی ام، مدیون مهارت و تخصص من بوده یا ناشی از شانس و اقبال؟