قاعده میانبر ذهنی در دسترس بودن( Availibility Heuristic) چیست؟
فکر می کنید ما انسان ها بوقوع پیوستن یک اتفاق را چگونه برآورد می کنیم؟
اکثر ما، ارزیابی یا قضاوت مان را برحسب تجربیات گذشته یا وقایع مشابه که به راحتی در حافظه مان در دسترس است انجام می دهیم.
رویدادی که احساسات را برانگیخته می کند و کاملا زنده است، بهتر به خاطر سپرده می شود و مشخصات آن بهتر در حافظه در دسترس قرار می گیرد، تا پدیده ای که ماهیتا فاقد ابعاد احساسی است، بی روح است و به سختی می توان آن را تصور کرد یا مبهم است.
برای مثال کسی در دفتر مرکزی و نزدیک مدیر کار می کند معمولا در پایان سال مشمول ارزیابی دقیق تر یا احتمالا سفت و سخت تری می شود تا کسی که در یکی از دفاتر یا شعب شرکت مشغول بکار است. چون مدیر از خطاها و تلاش های فرد اول باخبر تر خواهد بود. به طور مشابه، یک مدیر بازاریابی ارزیابی خود از احتمال موفقیت محصولی جدید را عمدتا بر پایه تجربه اخیر خود از موفقیت یا شکست محصولات مشابه در چندسال گذشته تنظیم می کند.
این میانبر در دسترس بودن استراتژی تصمیم گیری مدیریتی بسیار مفیدی است، زیرا نمونه هایی از رویدادهایی که تکرار بیشتری دارند راحت تر در ذهن تداعی می شوند تا رویدادهایی که تناوب کمتری دارند. در نتیجه، این میانبر ذهنی اغلب می تواند به قضاوت های دقیق منجر شود. اما در عین حال می تواند گول زننده هم باشد، زیرا در دسترس بودن اطلاعات واقعه ای که در مورد آن قضاوت می شود از عوامل غیر مربوط به میزان واقعی تکرار یک رویداد قضاوت شده نیز متاثر است.
این عوامل غیر مربوط می تواند به شکل فوق العاده و غیر متعارفی بر برجستگی آنی به لحاظ ذهنی، بر وضوح و آسانی به یادآوردن آن حادثه نیز تاثیر بگذارد.
مدیر یکی از صندوق های بزرگ سرمایه گذاری معتقد بود بهتر است افراد سهامی را بخرند که در ذهنیت بیشتر سرمایه گذاران نیست (برای مثال به دلیل جذاب نبودن)، زیرا هرچه سهام بیشتر در ذهن، در دسترس قرار داشته باشد، احتمال آنکه بیش از حد واقعی ارزش گذاری شده باشد بیشتر است.