جمله کلیشه ای در سوگیری قطعیت :
من با تمام وجود به این عقیده باور دارم. پس حتما می بایست درست باشد.
ما عقیده ای داریم که به نحوی برای ما جذاب و خوشایند است، اما از درون، تردیدهایی درباره درستی آن داریم. حال برای زدودن این تردیدها و متقاعدکردن خودمان شروع به زیاده روی در باور داشتن به عقیده مان می کنیم.
برای مثال سعی می کنیم با شور و حرارت بسیار از آن دفاع کنیم یا اگر کسی عقیده ما را به چالش بکشد، با تندی و صدای بلند در برابر او می ایستیم و حرف هایش را انکار می کنیم.
به خودمان می گوییم: چطور ممکن است این عقیده اشتباه باشد وقتی من با این انرژی از ان دفاع می کنم؟
سوگیری قطعیت به وضوح در ارتباط ما با رهبران فکری آشکار می شود. اگر آن ها عقیده ای را با کلمات تاثیرگذار، با زبان بدن پرجنب و جوش، با استعاره های رنگارنگ، حکایت های شنیدنی و با یقین ابراز کنند، پس لابد قبلا با دقت آن را سنجیده اند که اکنون با چنین اطمینانی و قطعیت از آن سخن می گویند.
در عوض، ما تپق زدن هنگام صحبت کردنف مکث کردن و لحن تردیدآمیز را نشانه ضعف و تزلزل این اشخاص در نظر می گیریم. پیش خودمان فکر می کنیم احتمالا دارند دروغ می گویند یا اعتقادی به گفته های خود ندارند.
به علاوه این سوگیری قطعیت باعث می شود تا حد زیادی در برابر برخی از فروشندگان یا رهبران عوامفریب آسیب پذیر باشیم، زیرا ممکن است به راحتی تحت تاثیر لحن قاطعانه آن ها قرار بگیریم. این افراد از قاطعیت کلامی خود به عنوان ابزاری برای متقاعدسازی و فریب دیگران استفاده می کنند.
مردم تمایل دارند تا از فضای شک و تردید به هنگام تصمیم گیری خارج شوند و اتفاقا طرف مقابل خوب می داند که مردم شیفته سرگرم شدن هستند، به همین دلیل راست و دروغ را در لفافه ای پر زرق و برق می پیچند تا آن ها را به هیجان بیاورند و از سوگیری قطعیت برای فعال سازی مکانیسم اجتناب از درد بهره کامل را ببرند.