جمله کلیشه ای در سوگیری ظاهر :
من آدم هایی را که با آن ها سروکار دارم خوب می فهمم؛ آن ها را همانطور که واقعا هستند می بینم.
ما آدم ها را آن طور که واقعا هستند نمی بینیم، بلکه آن طور که در ظاهر به نظرمان می رسند می بینیم و ظواهر آن ها معمولا گمراه کننده است.
اولا آدم ها خودشان را عادت داده اند تا در موقعیت های اجتماعی، ظاهری مناسب و موجه از خود نشان دهند؛ ظاهری که از قضاوت دیگران سربلند بیرون بیاید.
از بیرون این طور به نظر می رسد که آن ها مقاصد و نیات فوق العاده خیرخواهانه و شرافتمندانه ای دارند و همواره خود را سخت کوش و مسئولیت پذیر نشان می دهند. ما تصور می کنیم این نقاب ها واقعی اند.
ثانیا، ما مستعد این هستیم که در تله اثر هاله ای گیر بیفتیم. وضعیتی که در آن ویژگی های مثبت یا منفی یک شخص را می بینیم و براساس آن، ویژگی های مثبت و منفی دیگری را برای او استنباط می کنیم.
به همین دلیل است که افراد خوش پوش و خوش سیما غالبا به نظر قابل اعتماد و امین می آیند. خصوصا اگر طرف سیاست مدار باشد. همچنین اگر آدم موفقی را ببینیم، تصور می کنیم احتمالا باید فرد اخلاق مدار، با وجدان و سخت کوشی هم باشد و حتما شایسته موفقیتی است که نصیبش شده است. در سوگیری ظاهر، ما جذب اغواگری و جذابیت طرف مقابل می شویم و چشم خود را بر واقعیت می بندیم زیرا نمی خواهیم از اصل لذت جویی در تفکرمان دور شویم.
چنین ذهنیتی باعث می شود این واقعیت را نادیده بگیریم که بسیاری از اشخاص از طریق اقدامات نه چندان اخلاقی راه خود را هموار کرده اند، اما با زرنگی آن ها از دید همگان مخفی نگه داشته اند.